شوک

آسیب های اجتماعی

افسردگی و خودکشی

نشانه های آن را بشناسیم تا از بروزش جلوگیری کنیم
 
افسردگی یک تهدید جدی برای خودکشی است. افرادی که افسردگی دارند در اثر یاس و ناامیدی عمیقی که دارند، دچار توهمی می شوند که احساس می کنند بهترین راه برای فرار از این جهنم خودکشی است. فکر کردن به مرگ و خودکشی یکی از علائم خطرناک افسردگی است بنابراین اگر چنین صحبت ها یا رفتار هایی را مشاهده کردید آنرا جدی بگیرید. این یک هشدار درباره فردی که به خودکشی می اندیشد نیست این یک التماس است التماسی برای کمک از جانب او!
                                                                                                              

 

نشانه های خطرناک خودکشی

  • فرد درباره کشتن یا صدمه زدن به خود صحبت می کند.بیمار احساساتی نیرومند از ناامیدی و گیر افتادن در شرایط بد را توصیف می کند.
  • تمایلی غیر معمول به مرگ یا خودکشی

  • بی پروا و بی توجه درباره آرزوی خود به مرگ نقش بازی می کنند.

  • به صورت تلفنی یا حضوری از افرادی خداحافظی می کنند.

  • لطف زیادی به دیگران می کند. (مثلاً اموال با ارزشی را به اطرافیانش می بخشد و می خواهد خود را از شر مسئولیت ها راحت کند.)

  • حرف هایی از این قبیل می زنند "شما ها بدون من بهتر زندگی می کنید." یا "می خواهم در آرامش باشم")

  • تغییرات ناگهانی از افسردگی شدید به حالتی که مانند افراد شاد و خوشحال عمل می کنند.

اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما مشکوک به خودکشی است بیشتر به او توجه کنید و بدون معطلی از افراد متخصص و مشاورین کمک بگیرید. بی پرده درباره تفکرات و احساسات مربوط به  خودکشی صحبت کنید. این کار می تواند یک زندگی را نجات دهد.

 

اگر احساسات افراد متمایل به خود کشی را در خود می بینید...

وقتی که احساس افسردگی شدید می کنید یا تمایل به خودکشی در خود احساس می کنید، مشکلات دائمی و طاقت فرسا به نظر می رسند. اما با گذشت زمان احساس بهتری خواهید داشت، به خصوص اگر از دیگران کمک بگیرید. اگر احساس می کنید تمایل به خودکشی دارید، به خاطر بیاورید که افراد زیادی هستند که می خواهند در این شرایط سخت از شما حمایت کنند. پس لطفاً از دیگران کمک بخواهید!

ترجمه: علی یزدی مقدم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۲۲
rahim aryaee

همه ی ما هر روز در معابر و خیابانها شاهد حضور کودکانی هستیم که با ظاهری ژولیده و غبارآلود به دست فروشی ؛ تکدی گری و… مشغولند.سماجت آنها در تحریک احساسات ما آنقدر آزار دهنده است که مظلومیتشان را نشان می دهد هرساله درصدی از کودکان به دلایل مختلف ترک تحصیل می کنند و به کارهایی مانند واکس زنی، پاک کردن شیشه ماشین ، آدامس فروشی، جمع آوری نان خشک و  … می پردازند. در این پژوهش به بررسی عوامل موثر در بروز شیوع پدیده کودکان کار (چالش ها و راهکارها) پرداخته می شود.

کودکان کار

هر ساله درصدی از کودکان به دلایل مختلف ترک تحصیل می‌کنند و به کارهایی مانند واکس‌زنی، پاک کردن شیشه ماشین،آدامس فروشی، جمع آوری نان خشک و … سر چهارراه‌ها، بازارها و یا مکان‌های شلوغ و پرترافیک و می‌پردازند و ساعت‌هایی طولانی در معرض آلودگی‌های اجتماعی قرار می‌گیرند. کار کودک در ابتدا واژه‌ای بود که در معنای استخدام کودکان در کارخانه‌ها به کار می‌رفت، اما این واژه اکنون به طور کلی به کارهایی که کودکان انجام می‌دهند به ویژه کارهایی که از تحصیل آن‌ها جلوگیری می‌کند یا برای سلامتی آن‌ها مضر است، اطلاق می‌شود. از آن‌جا که این کودکان نمی‌توانند مانند بزرگسالان از حقوق خود دفاع کنند و کسی نیز از آنان حمایت نمی‌کند، بیشتر مورد بهره‌کشی و اذیت و آزار والدین و کارفرمایان قرار می‌گیرند. البته در برخی موارد کار کردن کودک می‌تواند برای وی و خانواده‌اش مفید باشد و کارکردن و کسب درآمد می‌تواند تجربه مثبتی در رشد کودک داشته باشد. این امر تا حدّ زیادی بستگی به سن کودک، شرایطی که در آن کار می‌کند و به این موضوع بستگی دارد که آیا کار کودک جلوی رفتن او به مدرسه را می‌گیرد یا خیر. اما به طورکلی کارکردن ممکن است تأثیرات درازمدت جسمی و روانی بر کودکان بگذارد و می‌تواند باعث ضایعات جبران‌ناپذیری در کودک شود که منجر به ناتوانی دایمی شود. کودکانی که درگیر چنین فعالیت‌هایی هستند، به اقتضای ساعات کاری طولانی و مواجهه با استرس‌های جسمی، اجتماعی و روانی، از بالقوه‌ها و از کودکی خود محروم می‌شوند. کار کودک سوای این‌که برای رشد کامل شناختی و اجتماعی کودک زیان آور است، گاهی باعث بد رفتاری‌های جسمی و روانی با او نیز می‌شود. درآمد کم، مسؤولیت زیاد و محروم شدن از تحصیل همه در پایین آوردن منزلت و عزت نفس کودکان کار سهم دارند.

علل و عوامل پیدایش کودکان کار

الف) عوامل اقتصادی : مانند فقر ، بی عدالتی ، بیکاری، فاصله طبقاتی ، توزیع ناعادلانه ثروت

ب) عوامل فرهنگ و اجتماعی از جمله: ساختار و ازدیاد جمعیت، مهاجرت ، جنگ ، تغییر ارزش های اجتماعی

و فرهنگی ، فاصله بین نسل ها و تضادهای اجتماعی ، نارسایی و کمبود قوانین حمایتی از کودکان ، نبود سازمانهای حمایت از کودکان ، و وجود نگرش ها و باورهای نا درست و تبعیض آمیز از جمله نگرش به کودک به عنوان منع در آمد .

ج) عوامل خانوادگی : مانند خانواده های پر جمعیت ، سابقه بزهکاری و اعتیاد در خانواده ، وجود بیماریهای روانی در خانواده، نا آگاهی والدین از نیاز های کودکان و رفتارهای مناسب با آنها .

د) عوامل فردی یا زیستی- روانی: مانند ویژگیهای شخصیتی کودکان ، ظرفیت روانی و توانمندی کودکان در برخورد با مشکلات زندگی ، بحران بلوغ و تاثیرات آن . در مورد میزان تاثیر گذاری این عوامل در ایجاد پدیده کودکان کار و خیابانی در درجه اول عوامل اقتصادی و سپس عوامل خانوادگی نقش موثری در ایجاد این پدیده دارند.

منبع

سید حسن حسینی“وضعیت کودکان کار و خیابان در ایران”

رزا قراچورلو.” وضعیت کودکان کار و خیابان در ایران “

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۲۱:۲۵
rahim aryaee

کودک، موجودی ضعیف و آسیب پذیر است و به حمایت، مراقبت و محبت بسیار نیاز دارد. در دوران کودکی، شخصیت کودک شکل گرفته و نوع تربیت او اعمال، رفتار و کردار او را در بزرگسالی تحت الشعاع قرار می دهد.

حال اگر این تربیت صحیح باشد کودک آینده ساز جامعه خواهد شد. اما اگر فردی در دوران کودکی، ملاک تربیتی بارزی نداشته باشد ناهنجاری هایی در او ظاهر می شود که آثار و عواقب سوء آن در بزرگسالی گریبان فرد و جامعه را خواهد گرفت.

کودک آزاری جسمی، کودک آزاری عاطفی، کودک آزاری جنسی، غفلت، بهره کشی اقتصادی و بدرفتاری آموزشی از جمله مواردی است که می تواند بر جسم وروان کودک اثر منفی گذاشته و او را به فردی نابهنجار تبدیل کند.

کودک آزاری جسمی: سیلی زدن، کتک زدن با چوب یا وسایل دیگر، لگد زدن، پرت کردن، گاز گرفتن، سوزاندن، آسیب رساندن به سر، شکستگی اندام و زخمی کردن از جمله آسیب های شایع جسمانی محسوب می شود.

بر اساس تحقیقات انجام شده بیشترین آزار جسمی در کودکان بین یک تا پنج سال دیده شده است و فرد کودک آزار اغلب از اعضای خانواده، خویشاوند نزدیک یا نامادری بوده است. در بسیاری از خانواده های غیرمتعهد، کودکان نارس، عقب افتاده ذهنی و بیش فعال در معرض خطر بیشتری قرار دارند.

کودک آزاری عاطفی: طرد کردن کودک، محرومیت عاطفی، برخورد خشونت آمیز خانواده، انتقاد، تحقیر و انتظارات نامناسب از کودک از جمله بدرفتاری های عاطفی است که اغلب با بدرفتاری جسمی و کلامی همراه است.

غفلت: نادیده گرفتن کودک، کم توجهی والدین، عدم تامین نیازهای اولیه جسمی کودک مانند غذا، پوشاک، بهداشت، مراقبت های پزشکی و عدم ابراز عشق و علاقه از جمله موارد بی توجهی به کودک است.

بدرفتاری آموزشی: نمره گرایی، نادیده گرفتن توانایی های فردی، مقایسه کودک با همسالان، ایجاد رقابت های شدید تحصیلی، تاکید بر یادگیری از راه حفظ کردن، تکالیف سنگین درسی، تنبیه کودک در مدرسه ازجمله بدرفتاری هایی است که از طریق والدین و معلمان باعث ایجاد فشارهای روانی بر کودک می شود.

کودک آزاری جنسی: یکی از شایع ترین بدرفتاری هایی است که امروزه به دلیل سهل انگاری و غفلت والدین از سوی برخی افراد ناشناس، آشنایان و حتی برخی محارم به صورت مخفیانه موجب آزار و اذیت روانی و جسمی کودک می شود.

در کودک آزاری جنسی فرد متجاوز با کودک تماس یا تعامل برقرار کرده و از او برای تحریک جنسی خود یا فرد دیگری استفاده می کند. در این نوع آزار از کودک خواسته می شود قسمت های خاص بدنش را نمایان کند یا کودک، وادار به نگریستن، لمس یا تماس جنسی با فرد بزرگسال می شود.

بنا به گفته روان شناسان، بزرگسال متجاوز می تواند مونث یا مذکر، مجرد یا متاهل و جوان یا مسن باشد. براساس یافته ها، متجاوز معمولا فردی آشنا، مجرد و مذکر است که در صورت جوان بودن می تواند رفتار مخاطره آمیزتر و پرآسیب تری نسبت به کودک داشته باشد.

البته گفتنی است که این بزه یا آسیب در خانواده های ایرانی به دلیل فرهنگ و اعتقادات در حداقل ممکن است.

منبع : شبکه اینترنتی آفتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۷
rahim aryaee

امنیت در مفهوم عینی آن اندازه‌گیری فقدان تهدید علیه ارزش‌ها است و در مفهوم ذهنی آن فقدان احساس ترس از اینکه چنین ارزش‌هایی مورد حمله قرار خواهد گرفت، امنیت اجتماعی توانایی جامعه در دفاع از خصوصیات و ویژگی‌های اساسی خود در برابر تغییرات و تهدیدات واقعی و احتمالی است.

 امنیت اجتماعی زمانی مطرح می‌شود که جوامع احساس می‌کنند هویت‌شان در خطر است. امنیت اجتماعی با مفهوم تامین اجتماعی ‌( Social security ) متفاوت و متمایز است. معمولا‌ تامین اجتماعی با رفاه، بیکاری، بهداشت و درمان بیشتر مرتبط است، در حالی که امنیت اجتماعی به تهدید، هراس و هویت مربوط است.


 این مفهوم یکی از شاخصه‌های کیفی زندگی در شهرهاست و آسیب‌های اجتماعی از مهمترین پیامدهای مختلف امنیت به‌شمار می‌روند. در این میان فضاهای شهری از جمله مولفه‌هایی هستند که نابهنجاری‌های اجتماعی در بستر آنها به وقوع می‌پیوندند. در نتیجه با تاکید بر مسائل زنان شاید بتوان گفت شهرها آینه تمام‌نمای تبعیض علیه زنان به‌شمار می‌روند. در نخستین برنامه‌ریزی‌های شهری در نیمه نخست قرن بیستم، شهرها براساس تفکیک کارکردها به شیوه سنتی مورد توجه قرار گرفته‌اند، یعنی زنان به حوزه خصوصی و مردان به حوزه عمومی تعلق داشته‌اند. این تفکیک با وجود افزایش شهرنشینی، توسعه شهرها و تغییرات همچنان باقی مانده است و باعث ایجاد تناقضی شده است که نتیجه آن ناامنی زنان در فضاهای شهری است. زندگی زنان در شهرها همواره تحت تاثیر نبود امنیت شهری واقعی یا بالقوه است و این امر مانع دیگری برای زنان است که نتوانند شهروندان فعال همه‌جانبه باشند. شهرها از نظر امنیت، جاذبه‌ای برای زنان ندارند و آنها هنگام تردد در سطح شهر فاقد امنیت جسمی و روحی لا‌زم هستند که این امر بویژه در زمینه حمل و نقل و جابه‌جایی در شهر بیشتر نمایان می‌شود. <در تحقیقی که توسط دکتر هما زنجانی‌زاده در زمینه بررسی وضعیت زنان و امنیت شهری در یکی از شهرها (1381) انجام گرفته، نشان داده شده که بیش از نیمی از زنان این شهر هنگام رفت و آمد و فعالیت در سطح شهر احساس ناامنی بسیار شدید دارند که این احساس در زنانی که تجربه ناامنی داشته‌اند، به مراتب بیشتر بوده است. به نظر این استاد دانشگاه، چارچوب زندگی در شهر در زندگی روزمره افراد بویژه زنان تاثیر می‌گذارد و کار آنان بیش از همه وابسته به کیفیت خدمات شهری و انتخاب در مورد حمل و نقل محیط است.> این در حالیست که زنان به‌عنوان طراح برنامه‌های شهری از تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها کنار نهاده شده‌اند و تمام فعالیت‌ها برای توسعه شهر بر مدار مردان صورت گرفته است، چرا که تاکنون مقررات بازی، اولویت‌ها و تصمیمات سیاسی و بودجه را مردان تعیین کرده‌اند و این امر باعث بی‌توجهی به متغیر جنسیت و برنامه‌ریزی شهری و نیازهای زنان در محیط شهری شده است. در نتیجه این بی‌توجهی، زنان نمی‌توانند بدون احساس عدم امنیت از حیطه حوزه خصوصی به حوزه عمومی وارد شده و تبدیل به شهروندی تمام عیار شوند، چرا که شهرهای ما به لحاظ کالبدی، فرهنگی، اجتماعی و خدمات شهری مهیای حضور زنان به عنوان شهروند کامل نشده است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۵
rahim aryaee


بحران خودکشی

   آیا تاکنون با پیشامدهای ناکام کننده ای در زندگی مواجه شده اید، طوری که دلتان بخواهد به همه چیز خاتمه دهید؟ آیا تاکنون مرگ به عنوان راه حلی بهتر از مبارزه با زندگی برایتان مطرح شده است؟ بسیاری از مردم در دوره ای از زندگی خود به مرگ فکر کرده اند ولی تعداد بسیار کمی از آنها واقعاً به خودکشی عمل می کنند. بحران خودکشی تجربه ای مغشوش کننده, دردناک و سخت است. برای بیرون آمدن از بحران خودکشی, تعیین عوامل ایجاد کننده بحران, فهم احساسات شخص خودکشی کننده و مواجهه با افکار خودکشی گرا مسائل بسیار مهم و اساسی هستند.


چه چیزی به بحران خودکشی منجر می شود؟

یک بحران خودکشی معمولاً توسط یک تجربه آسیب زا و یا مجموعه ای از تجارب که احساس ارزشمندی شخص را پایمال می کنند, ایجاد می شود. این تجارب شامل یک فقدان اساسی, ناکامی در نیل به اهداف شخصی و یا مشکلات شخصی دراز مدت می باشند. زمانی که نظام مقابله ای شخص قادر به رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد, افسردگی و یأس ناشی از آن می تواند شخص را به افکار خودکشی آسیب پذیر نماید.

 احساسات شخص خودکشی کننده

عموماً شخص در معرض خودکشی به دلیل احساس بیگانگی از تعاملات اجتماعی کناره گیری می کند. او در پس انبوه جمعیت احساس انزوا و تنهایی می نماید. نیروی لازم برای عملکردهای روزانه کاهش می یابد. احساس خستگی و نوسانات خلقی ایجاد می شوند. خواب, خوراک و عادات مراقبت از خود از نظم معمول خارج می گردند. شخص ممکن است بدلیل سخت و غیر قابل تحمل بودن الزامات زندگی از خوردن خودداری کند, در خواب مشکل داشته باشد, کلاس درس یا کار خود را فراموش کند و از آرایش ظاهری خود غفلت نماید. عواطف خشم, آسیب و غمگینی احساس ناامیدی و درماندگی فرد را در بر می گیرد.

شیوه های مواجهه با افکار خودکشی

در زیر چند راهبرد جهت مواجهه با معمای بحران خودکشی ذکر شده است. نکته کلیدی برای پیشرفت از طریق این حالت, برقرار کردن رابطه با یک شخص و مشارکت در یافتن راههای جایگزین جهت (توجیه) زندگی (زنده ماندن) است.

        1)    ترسها، ناکامی ها و نگرانی های خود را با والدین, دوست, همسر, استاد, مشاور یا یک روحانی در میان بگذارید. اگر شما راه حلی برای مشکلات ندارید به این معنی نیست که برای آن مشکلات دیگر هیچ راه حلی وجود ندارد. ابراز افکار و احساساتتان آغاز کننده فرایندی است که از طریق آن نیرو, امید و احساس ارزشمندی مجدداً ایجاد شده و به کشف راه حل های دیگر جهت حل و فصل بحران منجر می گردد. اگر افکار خودکشی پیش از چند روز طول کشید, کمک حرفه ای و تخصصی الزامی خواهد بود.

 

        2)   آنچه را که موجب ناراحتی شما می شود بطور مشخص بنویسید. علاوه بر این, چگونگی رویارویی تان با مشکلات را معین کنید. با مشخص کردن آنچه جهت مقابله با یک موضوع خاص انجام می دهید, دریچه ذهن خود را برای راه حلهای دیگر باز می گذارید.

 

        3)       افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. اگر شما بطور دائمی درباره نقائص, تقصیرها و بدبیاری های زندگی خود تعمق و تفکر نمائید، خود پنداره و نگرشی منفی در مورد آینده را درونی خواهید کرد. تمرکز بر اسنادها, توانایی ها و مشارکت های شخصی مثبت, نگرشی متعادل در  مورد خود و توانایی هایتان ایجاد خواهد کرد. در بعضی اوقات جهت ایجاد احساس بهتر با خودتان حرف بزنید.

 

        4)     کسانی را که در صورت کشتن خودتان زندگی آنها آسیب خواهد دید, مشخص کنید. تعیین اینکه آیا کسی در زندگی خود به شما نیازمند است, کاری سخت است. بهرحال, ما همه در شبکه های اجتماعی درگیر هستیم و در هر لحظه از زمان شخصی وجود دارد که رابطه ای معنی دار با شما داشته باشد. در نظر داشته باشید که شما به حساب می آئید (برای دیگران مهم هستید), ارزشمندید و استحقاق این را دارید که چیزها را بهتر سازید.

  زندگی در دوره هایی از زمان سخت می گردد, همه فراز و نشیب دارند. یک بخش از خوبی زندگی در این است که شما امیدوارید فردا بهتر از دیروز خواهد بود.

  اگر شما از افسردگی, ناامیدی و افکار خودکشی در رنج هستید, مطمئن باشید که مراجعه به متخصصین بهداشت روانی برای شما بسیار کمک کننده خواهد بود.

پیشگیری از خودکشی!؟چرا مردم خودکشی می کنند؟

 

خصوصیت مشترک ما بین افرادی که اقدام به خودکشی می کنند داشتن این باور است که خود کشی تنها راه حل غلبه بر احساسات غیر قابل تحمل است .کشش خودکشی دراین است که نهایتا به این احساسات غیرقابل تحمل خاتمه می دهد .درتراژدی خودکشی ،آشفتگی ومشکلات عاطفی به حدی شدید می گردند که فرد را دریافتن راه- های مختلف حل مشکل خود ناتوان می سازند. رحالی که راه حل‌های دیگری نیز وجود دارند.

همه ما درطول زندگی احساس تنهائی ،افسردگی ،بی کسی ونا امیدی را تجربه می -کنیم .مرگ یکی از اعضای خانواده وشکست دربرقراری ارتباط از جمله مواردی هستند که اعتماد به نفس ما را تحت تأثیر قرارداده احساس بی ارزشی را در ما  بوجود می -آورند.ورشکستگی‌های اقتصادی نیز از جمله مشکلات عمده‌ای هستند که بعضی از ما در طول زندگی کم و بیش با آن مواجه می‌گردیم.  از آنجائی که ساختار هیجانی هر شخص منحصر به فرد می باشد هرکدام ازما در شرایط مختلف پاسخهای متفاوتی می‌دهیم .

درتشخیص  این که آیا واقعا ٌفردی قصد خودکشی دارد لازم است این موقعیت بحرانی ،از دیدفردمورد ارزیابی قرارگیرد، چرا که ممکن است موضوعی که از دید شما از اهمیت کمی برخوردار است بنظر شخص دیگر بسیار مهم باشد ویا واقعه ای که شما برای آن اهمیتی قائل نمی‌شوید برای شخص دیگر بسیار ناراحت کننده و مهم تلقی گردد.

بدون توجه به ماهیت بحران ،اگر کسی احساس می کند که دیگر تحمل مشکلات را ندارد خطر اقدام به خودکشی ،به عنوان راه حل جذاب برای وی وجود دارد.

 

    علائم خطر

حداقل 70 درصد کسانی که اقدام به خودکشی می‌کنند قبل از اقدام ،به گونه‌ای قصد خودشان را نشان می‌دهند .آگاهی از این نشانه‌ها وحاد بودن مشکلات فرد میتواند د ر پیشگیری از چنین تراژدیهایی کمک کننده باشد. اگر شما فردی  را می شناسید که در برقراری یک ارتباط هدفمند ویا رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده درموقعیت پراسترسی قرار دارد و یا حتی به دلیل شکست درامتحان دچار مشکل می‌باشد لازم است درصدد یافتن سایر علائم بحران برآئید.

بسیاری از افراد غالبا با ابراز جملاتی همچون « دلم می خواهد خودم را بکشم   »یا  « نمی دانم چه مدت دیگر می توانم این فشارها ومشکلات را تحمل کنم » ،یا اینکه «من قرص‌هایم را برای روزی نگهداشته‌ام که کارها واقعا بدتر گردد» یا« اخیرا طوری رانندگی می کنم گوئی واقعا برایم اهمیت نداردچه اتفاقی برایم پیش بیاید.» دیگران را مستقیما از برنامه خود کشی خود مطلع میگردانند.بطور کلی وجود احساس افسردگی ، ابراز درماندگی ،تنهایی ونا امیدی شدید می تواند بیانگر افکار منجر به خودکشی درفرد باشد.گوش دادن به صحبتهای فرد که نشانة درخواست کمک از طرف اوست حائز اهمیت بسیاری است چرا که معمولا این گونه صحبتها تلاش نا امیدانه فرد جهت برقراری ارتباط ، دریافت کمک و درک مشکلاتش توسط دیگران می باشد.

بیشتر اوقات دررفتار بیرونی افرادی که به فکر خودکشی می افتند تغییراتی دیده می‌شود آنها ممکن است با بخشیدن اموال قیمتی خود ومرتب کردن کارهایشان خود را برای مرگ آماده کنند .آنها همچنین ممکن است از اطرافیان خود کناره گیری نموده الگوی خواب و خوراک خود را تغییر دهند ویا علاقه‌أشان را نسبت به فعالیتها یا ارتباطات  گذشته‌اشان از دست بدهند.

چنین تغییرات ناگهانی وشدید می تواند به عنوان زنگ خطر تلقی گردد چرا که با این تغییرات فرد خود را درموقعیتی می بیند که بزودی مشکلاتش تمام خواهد شد و به آرامش دست خواهد یافت .

 

       باورهای غلط وحقایقی راجع به خودکشی

 باور غلط : فرد باید دیوانه باشد که حتی فکر خودکشی به سرش بزند .

       حقیقت : بیشتر مردم گاهگاهی درطول زندگی خود درمورد خودکشی فکر کرده‌اند. بسیاری از افرادی که خودکشی می‌کنند ویا اقدام به خود کشی حقیقت : اغلب مواقع عکس قضیه درست است ،کسانی که اقدام‌های قبلی خودکشی داشته‌اند بیشتر در معرض خطر خودکشی قرار دارند.برای بعضی از این افراد، خودکشی دردفعات دوم  و سوم آسانتر می‌باشد.

   باور غلط :کسانی که قصد جدی خودکشی دارند هیچ کاری را نمی‌توان برای آنها انجام داد .

     حقیقت :بیشتر بحرانها ی منجر به خودکشی ،محدود به زمان بوده و براساس افکار مبهم صورت گر فته‌لند .کسانی که اقدام به خودکشی می‌کنند به نحوی قصد فرار از مشکلات را دارند .درحالی که آنها می‌باید مستقیما با مشکلات برخورد نموده تا بتوانند راه حلهای دیگری را بیابند .راه حلهایی که با کمک افراد علاقمند به آنها درطول بحران مطرح شده و با حمایت آنها این افراد قادر خواهند بود دقیق تر راجع به مسائل فکر کنند.

   باور غلط: صحبت راجع به خودکشی می تواند ایده خودکشی را در فرد بوجود آورد.

    حقیقت :بحران و آشفتگی‌های هیجانی ناشی از آن ،فکر راجع  به خود کشی را در ذهن فرد مستعد ایجاد نموده است .علاقمندی وصحبت مستقیم راجع به خودکشی ،این اجازه را به فرد می‌دهد فشار یا ناراحتی صحبت دربارة مشکلات خود را تجربه نماید که این امر می‌تواند منجر به کاهش اضطراب در وی گردد.این گونه صحبتها همچنین باعث می‌شود فردی که قصد خودکشی دارد کمتر احساس تنهایی یا انزوا داشته واحتمالا برای وی تسکین دهنده نیز باشد.

 

چگونه میتوان به فردی که قصد خودکشی دارد کمک نمود:

اغلب خودکشی ها را می توان با اقدام‌های بجا و مناسب در مورد افراد در معرض بحران پیشگیری نمود. اگر فردی راکه قصد خودکشی دارد می شناسید لازم است اقدامات زیر را انجام دهید :

        خونسرد باشید:دربیشتر موارد عجله‌ای درکار نیست .بنشینید و واقعا به صحبتهای فرد گوش فرا دهید وضمن درک،حمایتهای عاطفی خود را در مورد وی اعمال نمائید.

   بطور مستقیم راجع به خودکشی بحث نمائید. بیشتر افراد راجع به مرگ و مردن احساسات مبهمی داشته و آماده دریافت هرنوع کمکی هستند . از صحبت یا سؤال مستقیم راجع به خودکشی ،ترس و وحشتی بخود راه ندهید.

    فرد را به استفاده از روش‌های حل مسئله واقدامات مثبت تشویق وترغیب نمائید بخاطر داشته باشید فردی که در موقعیت بحران عاطفی قرار دارد نمی تواند منطقی ودقیق فکر کند. اورا از هر گونه اقدام جدی وتصمیمات غیر قابل برگشت درموقعیت بحران باز دارید وراجع به تغییرات مثبتی که امید به زندگی را در وی افزایش می دهد بحث وگفتگو نمائید.

      از دیگر افراد کمک بگیرید.علیرغم اینکه شما قصد کمک را دارید،سعی نکنید با ایفای نقش مشاور تمام مسئولیت را خود برعهده بگیرید .درجستجوی افرادی که بتوانند در زمینه‌های تخصصی به شما کمک کنند برآیید ،حتی اگر به قیمت از بین رفتن اعتماد او به شما شود.اجازه دهید فرد مشکل دار بفهمد که شما برای وی اهمیت قائلید ونسبت به او چنان علاقمندید که قصد گرفتن کمک از دیگران جهت رفع مشکلات وی را دارید.

 

اطلاعات ارائه شده را می توان چنین خلاصه نمودکه:

بحران منجر به خودکشی موقتی است .غیر قابل تحمل ترین دردها و ناراحتی ها نیز می توانند تحمل گردند .کمک همیشه در دسترس شماست .

       افراد با هوشی بوده‌اند که در موقعیت بحران ، انتظار بیش از حدی از خود داشته وموقتا دچار آشفتگی وپریشانی احوال شده‌اند .

       باور غلط : کسا نی که یک بار اقدام جدی برای خودکشی داشته‌لند رغبتی برای اقدام مجدد ندارند .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۳ ، ۲۱:۳۰
rahim aryaee

دختران فراری یکی از آسیب های اجتماعی

یکی از آسیب های اجتماعی در دختران جامعه جهانی و همچنین جامعه ایرانی خودمان فرار دختران جوان و نوجوان از خانه می باشد. دخترانی که به امید یافتن زندگی بهتر و یا راحت شدن از زندگی سخت و طاقت فرسا از اقدام به فرار از منزل می کنند. غافل از اینکه نه تنها مشکلاتشان حل نمی شود بلکه به مشکلاتشان اضافه نیز می شود. فرار دختران از خانه معضل اجتماعی است که متأسفانه طی سال‌های اخیر در جامعه افزایش پیدا کرده است.

براساس آمار سازمان بهداشت جهانی یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله هر ساله از خانه‌هایشان فرار می‌کنند که دختران حدود 75 درصد آنها را تشکیل می‌دهند. متأسفانه در کشور ما آمار چندان دقیقی از تعداد دختران فراری وجود ندارد. چرا که به اشتباه فکر می شود که اگر آمار دقیق ارائه شود مراکز مربوطه متهم به کم کاری می شوند !

تحقیقات پیرامون دختران فراری دلایل مختلفی را برای این آسیب اجتماعی دختران مطرح کرده‌اند. یکی از دلایلی که اکثر قریب به اتفاق تحقیقات در مورد آن اتفاق‌ نظر دارند، مشکلات خانوادگی است. خانواده به عنوان اولین فضایی که هر فرد در آن رشد کرده و بالغ می‌شود، نقش مهمی در فرآیند زندگی هر شخص بازی می‌کند. بی دلیل نیست که خانواده را سنگ بنای جامعه دانسته‌اند.

جانسون یکی از محققان جهانی و همکارانش در تحقیقاتشان نشان دادند:

که همبستگی خانوادگی تأثیر بسزایی بر میزان بروز مشکلات عاطفی و رفتاری در نوجوانان دارد.

این تحقیقات نشان داده است که درگیری نوجوان با والدین در اثر بروز و مطرح شدن نیازهای جدید دوره نوجوانی، احتمال بروز رفتارهای بزهکارانه را از سوی نوجوان افزایش می‌دهد. “فرار از خانه” از جمله واکنش‌های نوجوان در برابر بروز مشکل و درگیری با والدین است.

هنگامی که فرزند خانواده به سنین نوجوانی می‌رسد به سبب ویژگی‌های خاص دوران بلوغ و نوجوانی، تعارضاتش با خانواده شروع می‌شود. اینجاست که سعه‌صدر و میزان مهارت خانواده در روبه‌رو شدن با نوجوان نقش مهمی در مسیر آینده نوجوان بازی خواهد کرد. اگر خانواده محیطی امن برای نوجوان دختر باشد تا وی بتواند عواطف و احساسات خود را بیان کند و در محیط خانواده احساس آرامش کند، شاید هرگز جوانه فکر فرار در ذهن دختر رشد نکند.                                                                                                                                                                                                                                                                                                                       

چرا دختران از منزل فرار می کنند ؟

دو پاسخ اولیه‌ای که می‌توان به این سؤال داد این است که با فرض سلامت روان دختر نوجوان، حتماً شرایط سختی داشته است که تصمیم به فرار از خانه گرفته یا محیط خارج از خانه را محیطی مناسب‌تر از محیط خانه تصور کرده است. زمانی که محیط خانه سرشار از نفرت می‌شود، یکی از گزینه‌هایی که به ذهن فرد خطور می‌کند رهایی از آن محیط است. در بسیاری از خانواده‌ها دیده می‌شود که خشونت‌های روحی، روانی و جسمی که به دختر خانواده تحمیل می‌شود، واقعاً غیرقابل تحمل است. در این شرایط شاید هرکس دیگری هم جای دختر نوجوان باشد چنین تصمیمی را حداقل در ذهن خود مرورکند. وضعیت برای دختران آنوقت دشوارتر می‌شود که علاوه بر خشونت‌های روحی، روانی و جسمی، تجاوز و خشونت‌های جنسی هم اضافه شود. عاملی که در تحقیقات فرار دختران از خانه جزء دلایل فرار دختران ذکر شده است.

نتایج تحقیقات شارلین(1992) نیز نشان داده است که دختران فراری عموماً دو نوع انگیزه برای فرار دارند:

1) فرار به منظور رسیدن به چیزی که اکنون در محیط خانواده از آن محرومند، نظیر استقلال و آزادی در روابط،

2) فرار به منظور رهایی از محیط پرتشنج و ناآرامی و متعارض خانواده.

البته نباید اینگونه تصور شود که هر دختر نوجوانی که از طرف خانواده مورد خشونت قرار می‌گیرد از خانه فرار می‌کند، بلکه چه بسا دخترانی که در خانواده‌های با شرایط بسیار سخت رشد کرده‌اند، ولی هیچ وقت حتی فکر فرار از خانه هم نکرده‌اند. در پاسخ به این مسئله باید گفت که همه موارد گفته‌شده از مواردی هستند که در تحقیقات مختلفی که صورت گرفته است دختران فراری برای دلیل فرار خود ذکر نموده‌اند.                                                                                                    منبع:مهکام             

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۲۲:۵۰
rahim aryaee

همسر آزاری و عشق فراموش شده

همسر آزاری از آسیب های اجتماعی پنهان است که معمولاً در محیط بسته خانه شکل گرفته و سبب عدم اطمینان و از هم گسیختگی کانون خانواده می شود.

همسر آزاری,همسر آزاری از نوع جذابش,همسر آزاری چیست,[categoriy]

همسر آزاری,همسر آزاری از نوع جذابش,همسر آزاری چیست,همسر آزاری در ایران,همسر آزاری باحال,همسر آزاری pdf,همسر آزاری در غرب,همسر آزاری مردان,همسر آزاری,مقاله همسر آزاری,روانشناسی خشونت

همسر آزاری از آسیب های اجتماعی پنهان است که معمولاً در محیط بسته خانه شکل گرفته و سبب عدم اطمینان و از هم گسیختگی کانون خانواده می شود. قربانیان اصلی خشونت در محیط خانواده، در مرحله نخست، زنان و پس از آن کودکان و سالمندان و سرانجام مردان هستند.همسر آزاری معضلی است که در قرون اخیر بیش از هر زمان دیگری در جوامع مورد توجه و بررسی کارشناسان قرار گرفته و شاید بهترین دلیل برای توجه به این امر، مطرح شدن مسئله حقوق زنان و آگاهی این قشر از حقوق و مزایای خود در برابر همسرانشان است.

مقوله همسر آزاری از جمله اخبار داغی است که اگر هر روز در صفحات حوادث روزنامه ها دیده نشود، دست کم هر چند روز یک بار با مطالبی به صورت گزارش یا مقاله های گوناگون به آن پرداخته می شود. در اینجا کوشیده ایم تا با نگاهی گزارش گونه و تحلیلی ، این مسئله را مورد بررسی قرار داده و به نکات و راه کارهای تازه ای در این باره اشاره کنیم.

پدیده ای با عنوان آزار همسر و فرزندان ، مقوله ای است که به طور طبیعی در هر جامعه ای به صورت های گوناگون وجود دارد.

خشونت فیزیکی و بدنی ، مانند صدمه زدن به اشیای منزل و ضرب و شتم همسر، یا خشونت روانی و کلامی مانند تحقیر، بهانه جویی نسبت به چهره و شرایط جسمانی زن و ابراز تنفر نسبت به بستگان وی ، وهمچنین خشونت اجتماعی شامل منع اشتغال و تحصیل، ممنوعیت ارتباط با بستگان حتی به صورت تلفنی که بیشتر در استان های غربی کشور شایع است. خشونت اقتصادی مانند نپرداختن خرجی و در نهایت صدمات و آزارهای جنسی از طریق تحمیل نسبت به همسر و در معرض فحشا و فساد قرار دادن وی به خاطر اعتیاد و غیره، مهمترین و شایع ترین انواع همسر آزاری مردان نسبت به زنان است به طور کلی از هر 10 زن، پنج نفر و از 10 مرد، سه نفر یا بیشتر مورد آزار روحی و جسمی توسط همسر خود قرار می گیرند که آمار آزار جسمی در زنان بیشتر است. برای ریشه یابی چرایی و عوامل مؤثر در ایجاد و شکل گیری همسر آزاری، ابتدا باید تعریف جامع و مانعی برای آن ارائه داد. برای همسر آزاری مصادیق بسیاری می توان یافت که نمونه بارز آن علاوه بر آن چه پیش از این نیز گفته شد، ضرب و شتم همسر است. عوامل گوناگونی مانند نوع جامعه پذیری فرد، نحوه پرورش وی، فقر فرهنگی و مسائل اقتصادی در همسرآزاری نقش زیادی دارند.                                                                                                                                                                                                                                    منبع:آکاایران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۳ ، ۲۳:۵۹
rahim aryaee
اعتیاد معضلی اجتماعی است..                                                                                        
مراحل اعتیاد: معمولاً فرد معتاد مراحلی را می گذراند تا به دام اعتیاد بیفتد:                                                                          

1-آشنایی و شروع: در این مرحله فرد با دوست یا آشنای معتادی برخورد می کند و با تشویق وی با ماده ی مواد مخدر آشنا می شود.

2-دو دلی و تردید: در این مرحله فرد با خود در جنگ و ستیز است حالت نأشه و رفتن در عالم خیال و فرار از واقعیت باعث رو آوردن به مداد مخدر می شود. ولی از طرفی نمی خواهد در دامن آن بیفتد.

3-اعتیاد بالأخره مصرف ماده ی اعتیاد آور، فرد را به دام اعتیاد می کشاند.   دختر جوانی شرح اعتیاد خود را چنین بازگو می کند:  ابتدا رفیقانم هروئین می کشیدند برای من جالب بود کنجکاو شدم و هوس کردم که امتحان کنم(مرحله ی آشنایی) دفعه ای بود که کشیدم نأشه شدم همه چیز برایم ساده شد و به دنیای درون خود رفتم و تمام خیالاتم جامه ی عمل پوشید. هیچ وقت خطر اعتیاد را حس نمی کردم نمی خواستم برای به دست آوردن هروئین به هر پستی ای تن بدهم دلم برای پدر و مادرم می سوخت(مرحله تردید) هفته ای یکی دو بار کشیدم خواستم کنار گذارم دیگر دیر شده بود و معتاد شدم(مرحله اعتیاد). 

انواع مواد اعتیاد آور: مواد اعتیاد آور را به سه دسته ی بزرگ تقسیم کرده اند:

1-ترکیبات تریاک: که شامل تریاک، هروئین، مرفین، سوخته و شیره می شود.

2-مواد توهم زا: یعنی کوکائین،  LSD ، حشیش و ماری جوآنا.

3-خواب آورها و مواد ضد اظطراب: که شامل باربیتورات ها و الکل می شود.

علل و انگیزه های اعتیاد: طبق تحقیقات انجام گرفته مهمترین علل و انگیزه های اعتیاد به شرح ذیل می باشد:

1-ضعیف بودن رابطه ی پدر و مادر 88 %

2-فقدان پدر در زندگی 48%

3-رابطه ی سرد بین پدر و پسر 52%

4-الگوی نامناسب از نظر اخلاقی 23%

5-عصبیت پدر و نداشتن خود کنترلی 26%

6-شغل نامناسب پدر 43%

7-بد بین بودن پدر 47%

8-عدم رابطه ی صحیح بین پدر و مادر 97%

9-رفتار سلطه جویانه ی مادر 73%

10-رفتار سرد و نامهربان بودن مادر 37%

11-پرخشگری مادر 37%

12-ضعیف بودن رابطه ی پسر با مادر 40%

13-بد بینی مادر 31%

14-نداشتن طرح مشخص تربیتی برای کودک و نا هماهنگی در شیوه های تربیتی 23%

15-ابهام و عدم پیگیری روشهای اولیاء برای رفتار کودک 63%

16-بی اعتمادی مادر به اعضای خانواده 38%

17-سرکوب شدن خواسته های کودک و یا ارضای بیش از اندازه ی آن 38 %

یافته ها نشان می دهد که هم فرزند سروری(محبت افراطی) و هم رفتارهای خشونت آمیز و نامناسب(کودک آزاری) هر دو به نوعی احساس نا امنی و اضطراب در فرزند ایجاد می کند در مجموع شخصیت او را وابسته می کند.   ویژگیهای اخلاقی و رفتاری معتاد: معتاد انزواجو، بهانه گیر، کج خلق، ناپایدار، پر توقع و خلاصه خود شیفته وخود پرست و دارای اخلاقی کودکانه است. تک رویی و خود کم بینی معتاد حاکی از آن است که رشد عاطفی او متوقف مانده به آستانه ی نوع خواهی و نوع پروری ننهاده است. رشد شخصیت معتاد در نخستین مرحله ی رشد روان جنسی: (( مرحله دهانی))تثبیت شده و از آن مرحله فراتر رفته است و فقط از طریق دهان در پی لذت جویی های آنی و زود گذر و خانمان برانداز است چه بسا در مشاوره های فرد و مطالعات موردی به تجربه ثابت شده است فرد معتاد بعد از استعمال مواد مخدر به مهم بودن و با عاطفه و با شخصیت بودن تظاهر می کند. خوش صحبت و چه بسا زبان و مهربان بنظر می رسد اما زمانی که به مواد دسترسی ندارد همچون جانور درنده به جان اطرافیان و اعضای خانواده خود می افتد و آن وقت است که عملاً از کلیت انسانی و عاطفی خارج شده است بهداشت روانی خانواده را به خطر می اندازد و سرانجام به متارکه، خود سوزی و خودکشی طرفین منجر می شود.   ترک اعتیاد روان شناسان در مورد نحوه ی درمان های روان شناختی می گویند. با افرادی که انگیزه ی ترک دارند(خود مصرف ها) عمل می شود. 1-کار برروی خانواده برای ارتباط با درمان جو. 2-ترغیب خانواده برای مراجعه به روان شناس. 3-مشاوره و روان درمانی فرد مددجو(معتاد) برای افزایش انگیزه ترک. 

 

در حال حاضر برای مددجویان(معتادان) سه برنامه ی جداگانه در نظر گرفته شده که عبارتند از:

1-روان درمانی: در این برنامه به فرآیندهای آسیب شناختی فردی و خانوادگی پرداخته است و از نظر روحی و روانی مشکلات و علل و انگیزه های فرد، مورد بررسی قرار گرفت و بعد از شناسایی برای حل این معضلات برنامه ریزی می شود.

2-گروه درمانی: در این برنامه به فرآیندهای آسیب شناختی که در گروه مطرح می شود حل و فصل می شود معمولاً اعتیاد ناشی از گروه است و فرد در گروه معتاد می شود پس چه بهتر که درمان آن هم در گروه باشد. هر فردی که وارد گروه می شود مشکلات و مسائلی دارد که معمولاً ناشی از خانواده یا اجتماع یا خودش و یا از عوارض اعتیاد است به هر حال در این برنامه سعی شده با تشکیل روابط گروهی شرایطی فراهم آید تا فرد بتواند از تجربیات معتادانی که موفق به ترک شده اند و یا توانسته اند مدت زیادی در ترک باشند استفاده کنند.

3-گروههای آموزش خانواده: دراین برنامه همه ی آموزشهای لازم به خانواده ها برای جلوگیری از برگشت فرد به اعتیاد داده می شود تا بتواند شیوه های درست را برای ایجاد ارتباط صحیح و عمیق طرح با مددجو(معتاد) در پیش گیرد. مهم اینست که اعتماد به نفس وارد در فرد شکسته نشود ولی اگر شکسته شده های آن را خرد تر کنیم بلکه سعی کنیم درجه ی اعتماد به نفس و تبانی را در او تقویت کرده و بالا ببریم و آن تصویر شکسته را ترمیم کنیم نه اینکه بر او برچسب بزنیم که تو نمی توانی در زمان هوس لغزش تا حدوی طبیعی است. نکته ی مهم اینست که ما در آن لحظات حساس و حاد نقش حمایتی و قاطع خود را بعنوان همراه فراموش نکنیم....   علل بازگشت مجدد به اعتیاد: بارها و بارها ترک کردن و سپس اعتیاد مجدد، این سرنوشتی است که بیشتر معتادان به مواد مخدر دارند در بررسی هایی که انجام شده است اکثراً برای چندمین بار بوده که ترک اعتیاد می کردند. شاید دفعات ترک اعتیادشان آنقدر زیاد بوده که به طور مشخص بیاد نمی آورند. از علل عمده ای که معتادان در بازگشت به اعتیاد، دوباره یا چند بار خود برشمرده اند عبارتند از: دوستان معتاد، نقص معالجه، محیط اجتماعی آلوده، بیماری و یا وابستگی جسمی و روحی،در دسترس بودن مواد مخدر، برخورد بد جامعه و خانواده با معتاد و با بیکاری و به طور کلی باقی ماندن عوامل قبلی که علل اعتیاد اولیه ی آنان بوده است و در این میان تماس دوباره با دوستان معتاد عامل عمده ی بازگشت به ایجاد مجدد به شمار می رود.                                          مطلب از:مریم رجبی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۳ ، ۱۵:۰۸
rahim aryaee

اعتیاد عبارت از تعلق یا تمایل غیر طبیعی و مداومی است که برخی از افراد نسبت به بعضی از مواد مخدر پیدا می کنند منظور از اعتیاد استفاده غیر طبی و مکرر داروست که به ضرر خود مصرف کننده با دیگران می باشد. اعتیاد چهار خصوصیت عمده دارد:

1-گرایش به ازدیاد مصرف ماده اعتیاد آور: این خصوصیت را اصطلاحاً تحمل دارویی می گویند. در این حالت فرد معتاد حالتی سازگار نسبت به داروی مخدر پیدا می کند و برای ایجاد عکس العمل مشابه باید بر مقدار دارو بیفزاید.

2-وابستگی بدنی و روانی به اثرات ماده اعتیاد آور: وابستگی حبس یک حالت فیزیولوژیک است که با استعمال مکرر ماده ی اعتیاد آور به وجود می آید و باعث ادامه ی استعمال آن ماده می شود و قطع آن موجب سندروم محرومیت می گردد. در قطع آن علائم محرومیت معمولاً بعد از 2 تا 12 ساعت ظاهر می گردد و شامل آبریزش از چشم و بینی و خمیازه و عرق کردن می شود آنگاه خوابی عارض فرد معتاد می شود و پس از بیداری به شدت بی قرار و مضطرب است. سایر علائم محرومیت ها پس از 24 تا 48 ساعت ظاهر می شود و عبارتند از: گشادی مردمک چشم ها، مسخ شدن موهای بدن، تهوع، بی اشتهایی، اسهال، دل درد و بی خوابی، وابستگی روانی، یک الگوی رفتاری خاص در استفاده ی جبری از مواد اعتیاد آور است که با تابعیت شدید بر مصرف همان داده و فراهم کردن آن و میل شدید به بازگشت آن پس از قطع ماده، مشخص می گردد. وقتی وابستگی روانی حاصل شد دیگر آن حالت نشدنی و لذت بخش، برای فرد معتاد مطرح نیست و مصرف ماده ی مخدر به صورت یک رفتار اجباری در می آید.

3-تمایل و اعتیاد تشدید به ماده ی اعتیاد آور: تاجایی که به هر وسیله ی ممکن آن ماده ی اعتیاد آور را به دست می آورد. احتیاج به پول برای تأمین مواد مخدر، فرد معتاد را به ارتکاب اعمال بزهکارانه وا می دارد. مطالعه ی پزشکی جان هاپکینز در سال 1971 نشان داد که دوازده هزار معتاد شهر بالتیمور سالیانه سیصد میلیون دلار اجناس مختلف را از مغازه ها دزدیده اند و پس از فروش آنها به ثلث قیمت صرف استعمال مواد مخدر کرده اند.

4-ضررو زیان به مصرف کننده و جامعه: مواد مخدر هم ضرر مادی و رفتاری برای شخص و هم آسیب اقتصادی و اجتماعی برای جامعه دارد. در سال 1356 آمار تقریبی معتادان را در ایران حداقل سیصد هزار نفر بر آورد کرده اند که حدود یک درصد افراد جامعه بودند در آن روز مسأله ی شماره ی یک بهداشت روانی در ایران به شمار می رفت زیرا اگر هر خانواده متشکل از پنج نفر باشد حداقل بهداشت روانی  یک و نیم میلیون نفر در خطر بوده است. گزارش سمینار مبارزه با مواد مخدر در مرداد 1363 حاکی است که تعداد معتادان در ایران حدود یک و نیم میلیون نفر است. اگر هر معتاد روزانه صد تومان مواد مخدر مصرف کند ما روزانه معادل صد میلیون تومان از این بابت ضرر مادی به جامعه وارد می شود. از نظر بهداشت روانی و سلامت جامعه حدود پنج میلیون نفر در خطر هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۳ ، ۱۴:۵۳
rahim aryaee

فقر،اعتیاد و عدم تفاهم سه عامل طلاق هستند طلاق به عنوان یک معضل اجتماعی، علل گوناگونی دارد؛ ۳ علت عمده طلاق عبارتند از: اول، مباحث اقتصادی، فقر، بیکاری و دغدغه های معیشتی؛ دوم، ...



● سه علت عمده طلاق عبارتند از:

اول ، مباحث اقتصادی، فقر، بیکاری و دغدغه های معیشتی؛ 
▪ دوم، اعتیاد که با توجه به زیاد شدن روز افزون معتادان این پارامتر به یکی از مهم ترین علت های طلاق تبدیل شده است 
▪ در نهایت عدم تفاهم زوجین که بسیاری از طلاق ها در این قالب رخ می دهد و زن و شوهر ها با وجود این که هیچ کدام مشکل خاصی ندارند، نمی توانند با هم زندگی کنند.                                                                                                                                 
اثرات طلاق بر کودکان                                                                                                                                    

در همه فرهنگ‌ها، بویژه در دین اسلام جز در موارد بسیار ضروری و اجتناب‌ناپذیر توصیه شده و در کلام رسول اکرم‌ص از آن به عنوان منفورترین حلال یاد شده است. طلاق همچون قطع عضوی از بدن، برای آنان که گرفتارش می‌شوند تجربه‌ای تلخ و تکان‌دهنده است.
هر قدر درباره آمار طلاق و پیامدهای آن بیشتر پژوهش کنیم، با واقعیت‌های ناخوشایند بیشتری روبه‌رو می‌شویم که زندگی همه ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. طلاق مانند زمین‌لرزه‌ای است که بنیان خانواده را درهم می‌کوبد و شیرازه آن را از هم می‌گسلد و افزون بر انفجار ناگهانی اولیه، پس‌لرزه‌هایی نیز خواهد داشت که از سر گذراندن آنها گاه بسیار دشوارتر است.
طلاق برای والدین پایان آمال و آرزوهاست و برای کودکان شاید پایان دنیا و رویا‌های شیرین آنان باشد. طلاق همه اعضای خانواده را دچار اضطراب می‌کند، ولی برای فرزندان ناگوارتر است.


مهم‌ترین کشمکشی که فرزندان پس از طلاق والدین به آن دچار می‌شوند، ترس از دست دادن پدر یا مادر با هم است. بزرگ‌ترین ترس کودکان از این است وقتی که به محبت پدر و مادر نیاز دارند، والدین آنها را ترک کنند و تنها بگذارند. طلاق در کودکان خانواده شدیدا اثر می‌گذارد تا جایی که راه گریزی را برای زندگی نمی‌شناسند. مهم‌ترین آثار شوم طلاق در کودکان از این قرار است:  

قربانی روحی و عاطفی:

کودکان اولین قربانی طلاقند، قربانی روحی، عاطفی و حتی گاهی جسمی. کودک پس از طلاق در خانواده گیج و حسرت‌زده است و کمتر می‌تواند تعادل خود را حفظ کند، بویژه کودکی که با پدر و مادر بسیار مانوس است و دائما در دامان آنان و نازپرورده‌شان بوده است. . .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۱۷:۲۸
rahim aryaee